دل تنگی
26 آذر 1393 توسط قره داغي رزوه
سلام آقاجان
امام زمان دلم گرفته.نمی دانم از چه طریقی بگویم تا آرام شود. جمکرانت هم برایم دور است. همه چیز خوب نیست. تو که نیستی همه چیزم برایم هیچ چیز است. روزگارم بر وفق مراد نیست. تو را کم دارم آقا. کاش می شد اشک هایم را هم بنویسم. دلم گرفته آقا… پس کی می آیی عزیز دل زهراء. روزها و هفته ها و سال ها پشت سرهم یکی پس از دیگری بی آنکه رحمی داشته باشند می آیند و می روند و هیچ خبری از تو نمی آورند. آقاجانم می دانم همین نزدیکی هستی و من نیستم. مرا به خودم بیاور. تا حضورت را حس کنم. دل تنگتم آقا جان… کاش این آدینه آخرین آدینه انتظارم باشد. دعایم کن…