حیرانی
11 آبان 1393 توسط قره داغي رزوه
حیرانی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی توچندی است که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی توچرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده ودر دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یک ریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است وبه عشقت هر روز
می خرم ازپسرک هرچه تفأل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده،زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت،تنها
تکیه برکعبه بزن کعبه تحمل دارد.
فاضل نظری